از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

به قدر گفتن یک شعر با تو می مانم  

نفس نفس به نفس هات شعر می خوانم

برای صید دل نازکت همین کافیست

تو را به خواندن یک عاشقانه بنشانم

حدیث کوچک یک عشق ساده ام اما

به وقت با تو رسیدن هزار دستانم

هنوز با دل تنگم حکایتی داری

هنوز گوشه ی دنج دل تو مهمانم

تو ای شبیه غزل های نیمه شب بیدار

کدام لحظه شکفتی که من نمی دانم 

بشور تا به هوایت قصیده پاره کنم 

بساز تا به نوایت غزل بسوزانم 

شکسته ام به سرانگشت مهربانی ها 

تو با نوازش یک برگ گل بمیرانم

تویی طراوت باران  تویی شکوفه ی صبح

تویی صداقت سبزآبی بهارانم

نظرات 1 + ارسال نظر
دوست شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ

غزلک عالی بود..درود بر تو..دیوانه غزلهای کلاسیکتم

حتما لحاظ میشه!سعی می کنم کلاسیکشو بیشتر کنم...مرسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد