از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

چگونه با تو بگویم

از آنی که در من است

و مرا دیوانه کرده است؟؟!...

نظرات 4 + ارسال نظر
دوست سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:02 ب.ظ

در اندرون من خسته دل ندانم کیست..

دوست پنج‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:04 ب.ظ

تو غزل میتونی بگی..من چی بگم؟

هرچه می خواهد دل تنگت! دوست داشتی نقاشی بگو!

دوست جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:39 ب.ظ

نقاشی رو دوست دارم..چشم نظربازم چنان لبریز میشود از یک زیبایی که چاره ای جز "نقاشیدن" نمی ماند..اما غزل را عاشقانه طلب میکنم..در جان من زخمیست که تنها یک بیت عاشقانه مرهمش میشود..یک بغضی که هیچ گاه نمی شکند..غزلیست در جانم که ..نیست..

هم دردیم!...

س.ص.ح شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:36 ب.ظ

چه شگفتی ها و زیبایی ها دیدم،
شگفتی ها و زیبایی هایی که در نمی گنجد در گفت و شنید،
از آن چه دیدم، مپرس
و بدان چه گفتم، گمان بد مبر.
«ابن عربی»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد