از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

در این شهر پر از هجوم ،
پر از هجوم تکرارها و همیشه ها،
کسی حتی شبیه تو نیست
که سر تنهایی ام را
روی شانه آرامشش بگذارم
در این شهر هزاران چشم 
کسی حتی نمی تواند تکرار نگاه تو باشد
همین است
که تو را به جهانی نا دیدنی پیوند می زند
همین است که دیگر نمی بینمت!...
نظرات 1 + ارسال نظر
دوست چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:56 ب.ظ

دیگر نمیبینمت...چه غم آرامی!

دوست! سلام! روزگار را ملامت کن نه غزل را...گمان می کنم دیگر نیستم...ابری شده ام نازک که زمین زیر پایش سنگینی می کند!... مرا فراغتی باید... از زندگی!!...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد