عبور کرد هوایی که با شمیم تو آمیخت
حریر نازک دستی به گیسوان من آویخت
شکست چهره ی مهتاب میان برکه ی خاموش
به بی شکیبی اشکی که چشم من به دلش ریخت
خیلی لطیفه غزلک..خیلی..درود بر تو
به بی شکیبی اشکی که چشم من به دلش ریخت...عجب تصویری...عالى عالی..
ببین از تاریخ این کامنت و تاریخ پست شرم کن غزلک..تو میدونی من دلم میره برای یه غزل..آخه چرا پس...
خیلی لطیفه غزلک..خیلی..درود بر تو
به بی شکیبی اشکی که چشم من به دلش ریخت...عجب تصویری...عالى عالی..
ببین از تاریخ این کامنت و تاریخ پست شرم کن غزلک..تو میدونی من دلم میره برای یه غزل..آخه چرا پس...