از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند

از دوست داشتن

دردم از شعر است و درمان نیز هم... غزل قراگزلو با همه ی دل تقدیم می کند


این روزها زمین بر دوشم است...

و آسمان زیر پایم را خالی می کند...

نه راهی هست

نه آهی...

زیستن، جبری است که آن را در اختیارم گذاشته ای!...

نظرات 2 + ارسال نظر
دوست پنج‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:56 ب.ظ

چی شده؟ اینروزا که نباید ازین چیزا بنویسی...چی شده غزلک؟

چیزی نشده... فقط زندگی همچنان همانست که بود!...خود به تنهایی بار سنگینی است!...

دوست شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 07:50 ب.ظ

بله..شاید فراخی ی بودن با همه ی تهی بودنش برای بالهای بلند شاعرانگی شاعر ,تنگنا باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد